ارسال پاسخ
maybody آفلاین



ارسال‌ها : 1143
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: میبد
سن: 24
تشکرها : 1916
تشکر شده : 2620
تابلو اعلانات (پانل)

نقل قول از nazi

سلام به دوستای گلم.من چندروزه خیلی خوشحالم آخه قراره فرداصبح بادانشگاه بریم اردوراهیان نور...

پارسال بعدازنمازمغرب وعشا بادوتا ازدوستام توشلمچه بانوردوربین زیارت عاشوراخوندیم وبراهرکی که به ذهنمو رسیددعاکردیم...تنها چیزی که براخودمون ازشهیداخواستیم این بود که امسالم دعوتمون کنن....الان که قراره بریم حس میکنم شهدا خیلی دوسم دارن که دوباره دعوتم کردن.

خب بچه ها سفره وهزارتا مسئله اومدم خداحافظی کنم.خوبی،بدی دیدین حلال کنید

ایشالا که به سلامتی بری و با دست پر برگردی ... (از نظر معنوی منظورمه)

برای ما هم که ایشالا دعا میکنی ...

تا حالا شلمچه نرفتم، نمیدونم چه حسی داره ... ولی معمولا این جور فضاها یه حس آرامشی بهت میدن که از همه چیز با ارزش تره ...

التماس دعا


امضای کاربر : منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش! دکتر شریعتی
پنجشنبه 03 اسفند 1391 - 18:21
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 3 کاربر از maybody به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 3digheh / taha / nazi /
3digheh آفلاین



ارسال‌ها : 2455
عضویت: 16 /2 /1391
محل زندگی: تــــبریــــز
سن: 29
تشکرها : 2844
تشکر شده : 4889
تابلو اعلانات (پانل)

نازی جون واس ماهم دعا کن .........

خیلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی دعا کن


امضای کاربر : باکمترین هزینه سرنوشتان را رقم  برنید!!!برای اطلاعات بیشتر رو عکس ها کلیک کنید.






شنبه 05 اسفند 1391 - 15:55
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از 3digheh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazi /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

سلام براتون خیلی دعاکردم جاتون خالی...آقامجیدنمیشه بازبون براتون بگم حال وهوای اونجا روفقط بایدبری ببینی تابتونی درک کنی...جاهای مختلفی بردنمون کلی عکس گرفتم...اما الان اصلاحوصله تعریف کردن ندارم خیلی ناراحتم کاش اونجا منفجرشده بودم برنمیگشتم...ازعلی خیلی ناراحتم...حالم که بهتربشه میام...ولی خداییش تواین موندم بخشیدن یا نبخشیدن....اصلااین شانس منه هروقت کسی ناراحتم میکنه سریع میبخشم ومیگم خداببخشه...اما خودم چی کافیه یه اشتباه کوچولوکنم به غلط کردنم بیفتم کسی ککش نمیگزه....نمیدونم سراین مردم چی اومده خدابااون بزرگیش روزی میلیون ها بار گناه ریز و درشت بنده هاشو میبخشه اما آدما ازیه چیزساده هم حاضرنیستن بگذرن....

                                                                                                                                             فعلا....


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
سه شنبه 08 اسفند 1391 - 11:14
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 3digheh / maybody /
3digheh آفلاین



ارسال‌ها : 2455
عضویت: 16 /2 /1391
محل زندگی: تــــبریــــز
سن: 29
تشکرها : 2844
تشکر شده : 4889
تابلو اعلانات (پانل)

خوشحالم که بهت خوش گذشته وسالم برگشتی پیشمون.

یه حرف دوستانه:

وقتی بین بخشیدن ونبخشیدن  کسی میمونی مخصوصا کسی که دوستش داری به این فکر

کن:"این شخص یه چیزی داره یا داشت که تو رو عاشق کرده و باعث شده دوستش

داشته باشی...همین الانم به اون ویژگی خاصش که تو بقیه نبود وتو اون دیدی

وعاشقش شدی فکر کن وببخشش..."

وقتی طرف مقابلت باهات خوبه ورفتارش مطابق میلته باهاش خوب بودن هنر نیست وهنر واقعی وعشق واقعی وقتی معنی داره که سخترین شرایطی که میتونی تلافی کنی یا نبخشی بخاطر عشقت بخاطر خودت میبخشی...مطمئن باش حتی اگه طرف به روتم نیاره ولی تو ناخوداگاهش تحسینت میکنه..."ویه چیز دیگه آبجی گلم هیچ چیز دنیا شعار نمیدم  باتمام وجودم این حرف ومیزنم هیچ چیز دنیا ارزش شکستن یه دل و نداره...حتی ارزش دلخوریم نداره...وقتی نمیدونیم تاکی نفس میکشیم...اگه بدونیم یا حتی احتمال بدیم این رابطه اخرین مکالمه ما باشه وشاید دیگه هیچ وقت فرصت جبران نداشته باشیم ممکنه کسی ونبخشیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

دوست دارم....

روزگارت سرشار از لبخندهای واقعی...


امضای کاربر : باکمترین هزینه سرنوشتان را رقم  برنید!!!برای اطلاعات بیشتر رو عکس ها کلیک کنید.






سه شنبه 08 اسفند 1391 - 16:51
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 4 کاربر از 3digheh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: taha / nazi / maybody / ahoora /
elham20 آفلاین



ارسال‌ها : 4114
عضویت: 16 /9 /1391
محل زندگی: mashhad
سن: 20
شناسه یاهو: lili.water72@yahoo.com
تشکرها : 2397
تشکر شده : 3157
تابلو اعلانات (پانل)

سلام سلام.....

وای....واقعا دیگه نمیدونم چی بگم..بابا این چه وضعه؟؟؟؟؟؟من 1ماه پیش آواتارمو عوض کردم نشد...2هفته پیش امضامو عوض کردم که نشد.........اما الان بدون هیچ کاری خودش عوض شده ....به نظرتون یه کم زود نیست؟؟؟


امضای کاربر : [hr]لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد.
پنجشنبه 10 اسفند 1391 - 19:10
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از elham20 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

مرسی صدیقه جون.........حالم اصلاخوب نیست دیشب تاحالا چیزی نخوردم.2کیلوکم کردم.الانم گریه ام گرفت باز.همینجوردارم صلوات میدموازخدامیخام نجاتم بده...نمیدونم اینوشنیدین=>خیلی ازیخ کردن های ماازسرمانیست،لحن بعضی هازمستونیه!...دوروزه بدنم یخ کرده همینجوری میلرزم.دیشب درست نخوابیدم.دلم پردرده.حس میکنم زیادیم برااین دنیا.خیلی سخته کسایی که دوسشون داری ندونن چی میخای.اگه میتونستم میرفتم تویه روستایی که هیچ کس نشناسم به خدا غریبه ها بیشتربه آدم احترام میزارن.دلم میخوادبهشون کمک کنم.

آدما دلشون میخادزندگی کنن ولی من 10ساله دلم میخوادبرم....چراخدابهم گوش نمیده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی چیکارمیخوام بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
جمعه 11 اسفند 1391 - 13:38
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody / 3digheh /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

تاها نبودی من اومدم اهوازاگه اشتباه نکنم پارک ایثار.بعدش رفتیم معراج شهدا....توررفتی اونجا؟فکرکنم رفته باشی.یه حس عجیبی داشت اونجا...قبلش رفته بودیم فکه...چندتا ازشهیدایی که پیدا کرده بودن ازفکه بود.میگفتن بعدازعیدمیبرن شهرستانا ی دیگه.اونجا قراربودبایکی ازشهدا رفیق بشیم.چندتا کاغذجلومون گرفتنو گفتن نیت کنیدوبرداریدازهرشهیدی بود به حرفاش عمل کنید.خیلی برام عجیب بودبین این همه شهید،شهیداسدی ازهمشهری های خودمون بود.ازم خواسته صبرکنم وتلاش...قرارگذاشتم باهاش رفیق بشم....اصلاحالا که دلم گرفته میرم گلزارشهدا... نمیدونم چرا؟؟؟یه حس عجیبی دارم


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
جمعه 11 اسفند 1391 - 13:56
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody / 3digheh /
maybody آفلاین



ارسال‌ها : 1143
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: میبد
سن: 24
تشکرها : 1916
تشکر شده : 2620
تابلو اعلانات (پانل)

سلام بر نازی خانم گل ...

یه ده دقیقه پیش که اومدم دیدم اونجوری نوشتی، حالم گرفته شد ..

اومدم جوابتو بدم و در ادامه اون غر زدنات به زمین و زمان منم بهت غر بزنم ...

و گلایه کنم که چرا تا یه مشکلی (هرچند سخت و طولانی) تو زندگیمون بوجود میاد، دیگه همه خوشی ها رو یادمون میره ... دیگه از زمین و زمان ناامید میشیم ...

خدا رو شکر کار پیش اومد، برگشتم که جوابتو بدم دیدم خداروشکر اون لحظه جو گرفتت و یه چیزی نوشتی ... و الآن لحنت خیلی بهتره ... دیگه زمین و زمان رو مقصر در مشکلاتت نمیدونی ...

امیدواری با دعا و مناجات و سر زدن به شهدا، این مشکل رو هم به زودی پشت سر بذاری و روزات سراسر شادی و عشق و محبت باشه ...

خدا رو شکر ... همین حس خوبت، یعنی خوشبختی ... همین امیدی که ته دلت داره سو سو میزنه یعنی خوشبختی ...

برات دعا میکنم ...


امضای کاربر : منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش! دکتر شریعتی
جمعه 11 اسفند 1391 - 14:14
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از maybody به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazi /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

ممنونم.ناامیدنیستم ولی شوق پروازدارم.علی پسرخیلی خوبی ولی بعضی وقتا خیلی هرسمودرمیاره.میدونم ته دلش حاضرنیست یه خراش به دستم بیفته اما نهایت دل گنده بودنشونشون دادزنگ زده میگه خودم میام دنبالت.منم به خونه گفتم باعلی میام.ساعت یازده ونیم شب ورودی شهرماروپیاده کردن.هرچی زنگ میزنم پیام میدم جواب نمیده زنگ زدم بابام اومد دنبالم.بخداتا بابام اومد گریه ام گرفته بودخیلی ترسیدم.اگه یه بلایی سرم میومد چیکارمیکرد...پس فرداش رفتم پیشش ....(اینجاسانسورشده) کرد میگه آخیش دلم تنگ شده بودا.ببخش اونشب خواب موندم سال دیگه زنگ بزن به شوهرت تا بیاددنبالت خداییش شما بودین چیکار میکردین؟موندم بخندم یا


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
جمعه 11 اسفند 1391 - 14:37
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elham20 /
3digheh آفلاین



ارسال‌ها : 2455
عضویت: 16 /2 /1391
محل زندگی: تــــبریــــز
سن: 29
تشکرها : 2844
تشکر شده : 4889
تابلو اعلانات (پانل)

میخندیم...فقط یه لحظه فکر کن خدایی نکرده اگه دلیل نیومدنش یه اتفاق دیگه ای بود چیکار میکردی...

ناراحتیتو نشون بده ولی دلخورش نکن.ممکنه یه روزی تو جریان دیگه مشابه این اتفاق واس تو ام بیفته اونخ از علی چه انتظاری داری...

جمله"پیش ماد...بیخیال" بخدا معجزه میکنه.امتحانش کن...دفعه دیگه قبل اینکه خواستی ناراحت شی یا عصبانی شی از کار طرف مقابلت بگو بیخیال پیش میاد.

وبگو مثلا دلیل ناراحتیم فقط این بود که نگرانت شدم و دوستداشتم بیای.

وقتی تو با مهربونی خطای طرف مقابلت چشم پوشی میکنی...نگران نباش اون این کارتو سادگی خطاب نمیکنه و میدونه و میفهمه این گذشتتو


امضای کاربر : باکمترین هزینه سرنوشتان را رقم  برنید!!!برای اطلاعات بیشتر رو عکس ها کلیک کنید.






دوشنبه 14 اسفند 1391 - 17:19
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از 3digheh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazi / ahoora /
maybody آفلاین



ارسال‌ها : 1143
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: میبد
سن: 24
تشکرها : 1916
تشکر شده : 2620
تابلو اعلانات (پانل)

با حرفای صدیقه خانم موافقم ...

به حرفاش اضافه میکنم که شما به خوبی و خوشی و شاد بودن زندگیت فکر کن ... اصلا هم به روی خودت نیار ... یه بار که مثلا دوتایی رفتین با هم بیرون، و کلی بهتون خوش گذشت و خوش بودین و میخندیدین، بعد از ناهار یا شام، بحثو پیش بکش و دلیل ناراحتیت رو بگو ... بگو که انتظار داشتی تکیه گاهی مستحکم تر برات باشه و ....

خیلی دوست ندارم این بحث باز بشه ...

فقط یه اشاره کوچولو کردم ...


امضای کاربر : منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش! دکتر شریعتی
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 19:00
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از maybody به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazi / ahoora /
maybody آفلاین



ارسال‌ها : 1143
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: میبد
سن: 24
تشکرها : 1916
تشکر شده : 2620
تابلو اعلانات (پانل)

راستی بچه هاااا ... بعد از مدت ها که فقط به مناطق جنگی و شلمچه فکر میکردم، و خیلی دنبالشو نمیگرفتم و فقط از خودم هی سوال میکردم که چه جور جاییه، مثل این که اونی که باید میطلبید، طلبید ...

خیلی اتفاقی، تو پادگان، اومدن بهم اعلام کردن که از قسمت شما دو نفر رو میتونیم ببریم، به فرمانده بخشتون اعلام کن و من هم حین اعلام این قضیه گفتم، منم به عنوان یک نفر از این دونفر ... فرمانده هم قبول کرد و اسمم نوشته شد برای اون قسمت، طلبیدند دیگه ...

ایشالا که به چیزای خوبی میرسم ... تجربه خوبی برام میشه، و یه شارژ معنوی بعد از غرق شدن توی دنیای مادی و کاری باشه برام ...

گفتند حدودا یه ماه دیگه میریم، تاریخ دقیقش مشخص نیست ... ولی احتمالا تو فروردین بریم ...


امضای کاربر : منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش! دکتر شریعتی
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 19:05
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 3 کاربر از maybody به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: nazi / shima22 / ahoora /
elham20 آفلاین



ارسال‌ها : 4114
عضویت: 16 /9 /1391
محل زندگی: mashhad
سن: 20
شناسه یاهو: lili.water72@yahoo.com
تشکرها : 2397
تشکر شده : 3157
تابلو اعلانات (پانل)

خوشبحالتون ................


امضای کاربر : [hr]لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد.
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 19:09
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از elham20 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

خیلی برات خوشحالم آقامجیدرفتی برامنم خیلی دعاکن....خیلی کلافه ام....دلم میخاددادبزنم....


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 19:54
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody /
shima22 آفلاین



ارسال‌ها : 1668
عضویت: 23 /8 /1391
محل زندگی: mashhad
سن: 20
تشکرها : 1144
تشکر شده : 1632
تابلو اعلانات (پانل)

سلام

چی شده نازی جون ؟

نبینم ناراحت و کلافه باشی!!!!!!!!!!


امضای کاربر : در بیکرانه زندگی دو چیز افسونم کرد ، آبی آسمان که می بینم و میدانم نیست
و خدایی که نمی بینم و میدانم که هست..
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 20:04
نقل قول این ارسال در پاسخ
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

میدونم صدیقه جون...این فقط یه مثال بود...دلیل ناراحتیم یه چیزدیگه اس...بهشم گفتم...اما حاضرنیست اون کارونکنه....مگه میشه وقتی توچشمای یه نفرنگاه میکنی...توچشماش دوست داشتنوببینی اما فکرکنی براش مهم نیستی

آبجیم میگه بعدا درس میشه وقتی رفتی توزندگی...اما اگه نشه چی؟؟؟باورت نمیشه من هیچ توقعی ازش ندارم...فقط این رفتارش اذیتم میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چیکارکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 20:05
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از nazi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 3digheh /
shilan آفلاین



ارسال‌ها : 244
عضویت: 4 /5 /1391
محل زندگی: hamin havali
سن: 23
تشکرها : 444
تشکر شده : 284
تابلو اعلانات (پانل)

سلام بچه ها بعضی از نوشته هاتونو گذری خوندم جالبه...مرسی صدیقه جون

یه چیزی من بگم...

بعد از مدت ها واسه اولین بار به آقا مجید(داداش واقعا مهربون) زنگ زدم... که واسه پایان نامه ازشون راهنمایی بخوام

آقا مجید ببین درست شناختم شمارو؟

اول بگم واقعا خیلی گل هستن و با وجود مشغله کاری منو راهنایی می کنن... من همین جا ازشون تشکر میکنم واقعا به دوستی با شما و بقیه بچه ها افتخار میکنم...

اقا مجید مهربون ، جدی ، یه ذره، یه ذره خشن(ببخشیدا) و بگم یه چورایی میترسم ازشون 

و واسه آقا مجید و بقیه دوستای گلم آرزوی سلامتی و موفقیت دارم... و همتونو دوس دارم...قربان شما شیلان


دوشنبه 14 اسفند 1391 - 23:09
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 3 کاربر از shilan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody / ahoora / nazi /
maybody آفلاین



ارسال‌ها : 1143
عضویت: 14 /1 /1391
محل زندگی: میبد
سن: 24
تشکرها : 1916
تشکر شده : 2620
تابلو اعلانات (پانل)

ای بابااااااااااااا

منو خشونت؟؟؟

تنها چیزی که به من نمیاد، خشونت و جدی بودنه ...

تو بدترین حالات هم دارم شوخی میکنم با اطرافیان ...

معمولا 90 در صد حرفام شوخیه ... همه حرفای جدیمو هم توی این شوخیا میزنم ...

اگه دیدین سنگین صحبت میکردم باشما ... اول به خاطر مشغله کاریم بود، بعد هم اینکه وقتی صحبت از پایان نامه هست دیگه نمیتونم خیلی شوخی کنم ... میتونم؟؟؟

نه خیر شیلان خانم ... حدستون اشتباه بود ...

خیلی خیلی بیشتر از حد شوخی میکنم و شوخم ...

خشونت هم معمولا ندارم ...

اینور عیدی چند تا پروژه رو باید تنهایی جمعش کنم و برسونم به کارفرما ها ....

فشار چند تا پروژه در حال اجرا هم در کنار اینا هست ...

صبح ساعت 5 تا 3 بعد از ظهر هم تو پادگان ...

واقعا تحت فشارم ... ولی بازم با همه این شرایط با مشتری ها و دوستان زیاد بگو و بخند دارم ...

اگه بد حرف زدم از همینجا عذر خواهی میکنم ازتون ...

اینو بذارین به حساب مشغله زیاد ... ایشالا خیلی زود توی آینده شغلیتون به این روزمن خواهین افتاد ... با تمام این مشغله هاااا اما یه چیزی داره به اسم عشق ... این که میبینی ایده هایی که اصطلاحا بر خلاف جریان آب دادی رو خوب جواب داده و بقیه ازش راضیند بهت یه حس خوبی میده ...

این که بعد از تموم شدن نقشه اعتماد به نفس و لبخند مشتری ها رو میبینی حس خوبی بهت میده ...

ایشالا خیلی زود تجربه میکنین ...

بازم عذر میخوام ...


امضای کاربر : منتظر نمان پرنده ای بیاید و پروازت دهد , در پرنده شدن خویش بکوش! دکتر شریعتی
دوشنبه 14 اسفند 1391 - 23:26
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 3 کاربر از maybody به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shilan / ahoora / nazi /
shilan آفلاین



ارسال‌ها : 244
عضویت: 4 /5 /1391
محل زندگی: hamin havali
سن: 23
تشکرها : 444
تشکر شده : 284
تابلو اعلانات (پانل)

این چه حرفیه آقا مجید... من باید معذرت خواهی کنم که اشتباه حدس زدم ولی به نظر من خشونت خوبه یه ذره من طراحی خیلی دوس دارم، و دوس دارم یه ایده وکانسپت محشر داشته باشم و دوس دارم مدت زمان زیادی رو طرحم فک کنم و خودمو قانع کنم که به نتیجه ای که میخواستم رسیدم که به کمک شما به نتیجه ی خوبی رسیدم(البته تا کدیش کنم شاید باز...... هه هه)، می دونم که شما با وجود همه مشغله کاری چقد به من لطف دارین و واقعا از خیلی از دوستای نزدیکم بیشتر به من کمک کردین و راهنمایی شما خیلی مفید بود مرسی دوسته عزیز 

اگر نزدیک بودم حتما میومدم کمکتون البته اگه کارمو قبول داشتین


سه شنبه 15 اسفند 1391 - 13:15
نقل قول این ارسال در پاسخ
ahoora آفلاین



ارسال‌ها : 55
عضویت: 24 /11 /1391
محل زندگی: تبریز
سن: 25
تشکرها : 624
تشکر شده : 172
تابلو اعلانات (پانل)

سلام به همه بچه های گل پاتوق ....

این قلب من بود که شیکست!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

آقا یکی نگفت این اهورا اومد وکجا رفت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما که نپرسیدین بذارین من بگم....باورتون نمیشه همین که عضو اینجا شدم فرداش یه پروژه کاری واسم پیش اومد که فکر کنم حالا حالا ها درگیرشم اما تا فرصت کنم میام پیشتون چون واقعا از اینجا وبچه ها خوشم میاد.

صدیقه که بمب انرژیه اصلا حرفاش دلیه.

مجیدم که مث صدیقه حرفاشون از رو منطقه و قشنگ اصلا این دوتا باهم یه چیز دیگن.

تا میام سایت امکان نداره حرفای این دوتا دوست باحال ونخونم.

البته همتون گلید ولی چیکا کنم من رکم دیگه این دوتا یه چیز دیگن.

بذارید بگم دلیل این همه عشقمو نسبت به شخص اینا مجید جان وکه از همین حرفاش تو تایپیکا شناختموثژصدیقه هم همینطور بهتونم که گفتم اصلا دلیل اصلیم واسه عضو شدن حرفای صدیقه جون بود.

به نظرم نزدیک 20بار مث خنکا درمورد اوتارو ...از صدیقه سوال میپرسیدم واونم هربار با حوصله ومهربونی جوابمو میداد.من خودم از دست خودم کلافه میشدم اما اون نه...وجالبش میدونین چی بود اخرشم بهم میگفت بازم سوالی بود درخدمتم!!!کلی خجالت میکشیدم.

ولی دمت گرم خیلی مهربونی.

همتون مهربونید .فدااااااااااااااااااااااااااای تک تکتون.


سه شنبه 15 اسفند 1391 - 16:14
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 4 کاربر از ahoora به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: elham20 / 3digheh / nazi / maybody /
elham20 آفلاین



ارسال‌ها : 4114
عضویت: 16 /9 /1391
محل زندگی: mashhad
سن: 20
شناسه یاهو: lili.water72@yahoo.com
تشکرها : 2397
تشکر شده : 3157
تابلو اعلانات (پانل)

موافقم....اینجا هممه ذمخصوصا صدیقه جون و آقا مجید خیلی کمک میکنن و زحمت میکشن


امضای کاربر : [hr]لبخند بزن؛
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،
تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک ، میتواند معماری بنایی را نجات دهد.
سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:02
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 2 کاربر از elham20 به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 3digheh / maybody /
3digheh آفلاین



ارسال‌ها : 2455
عضویت: 16 /2 /1391
محل زندگی: تــــبریــــز
سن: 29
تشکرها : 2844
تشکر شده : 4889
تابلو اعلانات (پانل)

فداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای همتون.

بابا اهورا جان زدی دربوو داغونمون کردی رفیق

همش وظیفه اس...وبسایت خودمونه دیگه....باید بهترین باشه اینجا...چون شماها بهترینین.


امضای کاربر : باکمترین هزینه سرنوشتان را رقم  برنید!!!برای اطلاعات بیشتر رو عکس ها کلیک کنید.






سه شنبه 15 اسفند 1391 - 18:35
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از 3digheh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: maybody /
shilan آفلاین



ارسال‌ها : 244
عضویت: 4 /5 /1391
محل زندگی: hamin havali
سن: 23
تشکرها : 444
تشکر شده : 284
تابلو اعلانات (پانل)

نقل قول از ahoora

صدیقه که بمب انرژیه اصلا حرفاش دلیه.

مجیدم که مث صدیقه حرفاشون از رو منطقه و قشنگ اصلا این دوتا باهم یه چیز دیگن.

تا میام سایت امکان نداره حرفای این دوتا دوست باحال ونخونم.

البته همتون گلید ولی چیکا کنم من رکم دیگه این دوتا یه چیز دیگن.

ای بابا اهورا جان ما چی پس؟؟؟؟؟ آخی 
شوخی میکنم آره واقعا گل هستن منم خیلی دوسشون دارم و براشون آرزوی موفقیت می کنم .... همتون گلین


سه شنبه 15 اسفند 1391 - 22:28
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از shilan به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: 3digheh /
3digheh آفلاین



ارسال‌ها : 2455
عضویت: 16 /2 /1391
محل زندگی: تــــبریــــز
سن: 29
تشکرها : 2844
تشکر شده : 4889
تابلو اعلانات (پانل)

شما گل تــــــــــــــــــــــــــــــــــــری


امضای کاربر : باکمترین هزینه سرنوشتان را رقم  برنید!!!برای اطلاعات بیشتر رو عکس ها کلیک کنید.






چهارشنبه 16 اسفند 1391 - 09:41
نقل قول این ارسال در پاسخ
تشکر شده: 1 کاربر از 3digheh به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند: shilan /
nazi آفلاین



ارسال‌ها : 1241
عضویت: 28 /1 /1391
محل زندگی: بوشهر
سن: 22
شناسه یاهو: radn68
تشکرها : 1303
تشکر شده : 1558
تابلو اعلانات (پانل)

اتفاقااهوراجان من متوجه بودم که نبودی انشاا...کارات به خوبی پیش بره وبتونی بیشتربیای...


امضای کاربر : امروز یکی از لبخندهایت را به غریبه ای هدیه کن! این لبخند شاید تنها طلوعی باشد که او در تمام روز خواهد دید
چهارشنبه 16 اسفند 1391 - 14:39
نقل قول این ارسال در پاسخ
ارسال پاسخ
پرش به انجمن :