هنر جلوه راستین ویژگیهای فرهنگ هر ملتی است. شکوفائی هر تمدنی بازتابش را به یک معنیدر هنر مییابد. به ویژه هنری که از زندگی روزمره بر کنار نباشد. دنیای هنر در خود فروبسته و جدااز دیگر پدیدههای اجتماعی نیست و هنرمند تافته جدا بافته نیست که در برج عاج خود آثار هنری بیافریند. وفاداری و علاقهمندی به خاطر ملی و قومی در هنر ایرانی نیروئی است که ساختار ذهنی ونظام فرهنگی را همواره حفظ میکند. و شکلها و تصاویر در یک شکل ظاهری نمایان میشوند کهنه فقط در تظاهر و نمودهای عینی بلکه در جوهر خود تجدید حیات میکند. گواه این امر آن است که هنرمندان ما قرنها همان نقشها و طرحهایی را که با تجربه درونیشان غنی شده است تکرارمیکنند. منظور این هنرمندان چندان در ابداع و خودنمائی فردی نیست، بلکه ابراز وفاداری به سنتهاو احیاِ گنجینه آن است. به همین دلیل نام اکثر آفرینندگان آثار هنریگذشته ما در پرده گمنامی باقیماندهو آثارشان در نوعی آفرینندگی جمعی قرار گرفته است. این تجربه معنوی هنرمندان ماصادقانه و عارفانهتعبیر یشود. زیرا این حرکت خارج از آرمانهای فردی بوده و توانسته است، دید هنرمند را به عرصه شکوفائی خاطرهها و اعتقادات و فرهنگ ملی ما باز نگاه دارد. تجربیات در هر زمان، گذشته را به حالو حال را به آینده پیوند میدهد. منبع الهام واقعی تجربه عشق به مبدا بود و هنر عرصه بروز و طرح اینتجربه تلقی میشده است. تجربهای که رهنرهای مختلف از قبیل نقا شی، خوشنویسی، تذهیب ویا در ساختن گنبدها، محرابها، دربها، پنجرهها و شبکهها شکفته میشده و حالات گوناگون به خود میگرفته است.